کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

نی نی من و بابایی

این چند وقت!

دنیای بی اینترنتی هم صفایی داره هااااا.چند وقت بود که اینترنتمون قطع بود و من همسری هم به شدت خمااااااار  ولی به جاش کلی به کارای خونه میرسیدم. اهم اخبار اینکهههههه پسری طی یک عملیات ضربتی دوربینی رو که تازه یک هفته بود خریده بودیم  آنچنان زد زمین که کمونه کرد به دیوار و رفت تو کما!!!دیگه روشن نشد که نشد!ینی انقدر اعصابمون خورد شد که حد و اندازه نداره ولی به لطف خدا درست شد و گارانتی هم شاملش شد و اما مسئله ی مهم دیگه اینکههههههه گل پسر من دیگه آقا شده و تو روز دیگه پمپرز نمیشه و هر یک ساعت یه بار وقتی میبرمش دستشویی ج ی ش میکنه،بعضی وقت ها هم خودش شلوارشو در میاره و میگه دشویی دشویی هورااااااااااا  وای انقدر خوشحالممممم ...
27 مهر 1392

سالگرد هجرت+22ماهگی

یه همچین موقع هایی بود پارسال که وسایلمون رو بار کردیم و از بندر به اصفهان هجرت کردیم! یک سال گذشت.و چقدر سخت گذشت به خصوص 6 ماه اولش.خب طبیعیه وقتی آدم از خانوادش دل بکنه و بره اونم با یه بچه ی کوچیک نا آروم توی سرمای زمستون که نمیشه حتی واسه بهتر شدن روحیه بیرون هم رفت خیلی سخت میگذره.ولی گذشت.خداروشکر الان نسبت به پارسال روحیم خیلی بهتره ،به خصوص اینکه پسریم دیگه عاقل تر شده و تا میام دلتنگ خانوادم بشم کیان با کارای شیرینش منو از اون حال و هوا در میاره.البته بازم یه موقع هایی جای خالی تک تکشون رو با همه ی وجودم حس میکنم،ولی خب همین که بدونم حال همشون خوبه برام کافیه بالاخره با دلتنگیام یه جور کنار میام... بگذریم از این حرفا... پارسا...
10 مهر 1392
1